مادر من

ساخت وبلاگ

اینکه ایمان یا حانیه یا خیلی از آدما چه قدر دلم رو شکستن اصلا مهم نیست ... من امشب همه رو بخشیدم .

 

من نگران مامانمم... حالش بده همش بغض داره ... گفت بریم مشهد بهش گفتم باشه بریم ... حوصله ندارم ولی وقتی گفت دلم نیومد بهش بگم نه ... دلم براش میسوزه ... شاید منم نتونم کمکش کنم باید خودش از این آزمون رد شه ... 

 

جو خونه اینقدر دلگیره که همه افسرده شدیم .. .بیشتر بخاطر نوع رفتاریه که توی مواقع ناراحتی باهم دیگه انجام میدیم ... مامان صبور منم صبرش تموم شده ... بهش حق میدم و براش ناراحتم ... کاش میتونستم کمکش کنم . کاش 

 

پ ن : علی با اینکه خیلی خیلی ازم دوری ولی دلم برات خیلی تنگ شده و وقتی بهت فکر میکنم دلم میخواد گریه کنم.

تجربه ی دردناک...
ما را در سایت تجربه ی دردناک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : man-to-hastam بازدید : 173 تاريخ : يکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت: 16:48